وقتی 12 ساله بودم در یک روز گرم تابستان پدرم یک دیوار آجری را خراب کرد و به من و برادر 6 ساله ام گفت دوباره دیوار آجری را بسازید ….
به پدرم گفتم این کار غیر ممکن است ..
ولی من و برادرم بعد از یک سال دیوار را ساختیم ..
وقتی دیوار ساخته شد پدرم به من گفت:
هیچ وقت به من نگو که نمی توانی کاری را انجام دهی …….
الان یاد گرفتم که نباید ” با ” فکر ساخت دیوار کار را شروع کنیم؛
و فقط باید به روی هم گذاشتن هر آجر بر روی هم به بهترین نحو ممکن فکر کنیم.
و هر روز با فکر ” یک آجر بر روی هم ” هر کاری را ادامه دهیم …
و این راز موفقیت است، که به آن پی بردم …
و امروز برای نوشتن یک متن باید ؛ روی تک تک کلمه ها فکر می کنم و زمانی طولانی صرف نوشتن یک متن می کنم تا به رشته تحریر درآید …
حتما روزی دیوار من هم ساخته می شود !!!!!…..
اثر مرکب و عادت های کوچک در دراز مدت: مثال: روزی یک ربع کتاب خواندن بعد از یک سال می شه خواندن چندین کتاب که زندگیتون رو متحول می کنه، مثال: روزی یک ربع پیادهروی سریع و …