داستان گربه و کاسه عتیقه

  1. خانه
  2. chevron_right
  3. پرستار کودک در منزل
  4. chevron_right
  5. داستان کوتاه
  6. chevron_right
  7. داستان گربه و کاسه عتیقه
داستان گربه و کاسه عتیقه

عتیقه فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد دید کاسه ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه ای افتاده و گربه در آن آب میخورد.

دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب میشود و قیمت گرانی بر آن می نهد.لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟
رعیت گفت: چند می خری؟ گفت: یک درهم.

رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه فروش داد و گفت: خیرش را ببینی.

عتیقه فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنه اش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی. رعیت گفت:

مطالب مرتبط :   داستان پیرمردی نامه ای به پسرش

به این وسیله تا به حال پنج گربه فروخته ام.کاسه فروشی نیست …

نوشتهٔ پیشین
اینم از حکمت هر چیزی!
نوشتهٔ بعدی
داستان دانشمندی در بیابان به چوپانی گفت

محتوای مرتبط

موسسه طنین | پرستار سالمند | پرستار کودک | پرستار بیمار | در منزل

داستان 5 صفت مداد

موسسه طنین | پرستار سالمند | پرستار کودک | پرستار بیمار | در منزل

داستان آزمایش مهم دانشمند

موسسه طنین | پرستار سالمند | پرستار کودک | پرستار بیمار | در منزل

داستان چرا گريه مي کني؟

نمونه کارهایی از خدمات پرستار سلام

پرستاری از سالمند تهران پارس

پرستاری از سالمند تهران پارس

امور منزل و آشپزی خیابان فرشته

آشپزی و امور منزل اقدسیه

تزریق سرم جیحون

تزریق سرم کامرانیه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت نباید خالی باشد
این قسمت نباید خالی باشد
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

همین الان تماس بگیرید!