داستان کارخانه پودر مرغ

موسسه طنین | پرستار سالمند | پرستار کودک | پرستار بیمار | در منزل

داستان کارخانه پودر مرغ کنتاکی

سرهنگ ساندرس یک روز در منزل نشسته بود که در این میان نوه اش آمد و گفت: بابابزرگ این ماه برایم یک دوچرخه می خری؟ 

او نوه اش را خیلی دوست می داشت، گفت: حتماً عزیزم. حساب کرد ماهی ۵۰۰ دلار حقوق بازنشستگی میگیرد و حتی در مخارج خانه هم می ماند.

شروع کرد به خواندن کتاب های موفقیت، در یکی از بندهای یک کتاب نوشته بود: قابلیت هایتان را روی کاغذ بنویسید، او شروع کرد به نوشتن تا اینکه دوباره نوه اش آمد و گفت: بابا بزرگ داری چه کار می کنی؟

پدربزرگ گفت: دارم کارهایی که بلدم را مینویسم.

پسرک گفت: بابا بزرگ بنویس مرغ های خوشمزه هم درست می کنی.

درست بود؛ پیرمرد پودرهایی را درست می کرد که وقتی به مرغ ها میزد مزه ی مرغ ها شگفت انگیز می شد، او راهش را پیدا کرد.

پودر مرغ را برای فروش نزد اولین رستوران برد اما صاحب آنجا قبول نکرد! دومین رستوران نه! سومین رستوران نه! او به ۶۲۳ رستوران مراجعه کرد و ششصدوبیست و چهارمین رستوران، حاضر شد از پودر مرغ سرهنگ ساندرس استفاده کند.

مطالب مرتبط :   راز لذت بردن از زندگی

امروزه کارخانه پودر مرغ کنتاکی ( KFC ) در ۱۲۴ کشور دنیا نمایندگی دارد، اگر در آمریکا کسی بخواهد تصویر سرهنگ ساندرس و پودر مرغ کنتاکی را بالای درب رستورانش نصب کند باید ۵۰ هزار دلار به این شرکت پرداخت کند.


این داستان واقعی باید چه تلنگری برای ما ایجاد کند؟ توی کامنت ها بنویس…

داستان کارخانه پودر مرغ کنتاکی پرستار سلام
پرستار سالمند, پرستار کودک, پرستاری کودک, خدمات پرستاری در منزل, نگهداری از کودک
نوشتهٔ پیشین
داستان استاد سخت­گیر فیزیک
نوشتهٔ بعدی
داستان در صف خرید بلیط سیرک

محتوای مرتبط

راز لذت بردن از زندگی

راز لذت بردن از زندگی

داستان قضاوت کار ما نیست قاضی خداست

داستان قضاوت کار ما نیست قاضی خداست

داستان دعای ملا و مرد شراب فروش

داستان دعای ملا و مرد شراب فروش

نمونه کارهایی از خدمات پرستار سلام

امور منزل و آشپزی برای سه نفر ، سعادت آباد

امور منزل و آشپزی برای سه نفر ، سعادت آباد

مراقبت از سالمند خانم تنها پیروزیمراقبت از سالمند خانم تنها پیروزی

مراقبت از سالمند خانم تنها پیروزی

همراه بیمار در بیمارستان 501

همراه بیمار در بیمارستان 501

2 دیدگاه. پیغام بگذارید

  • سلام تلنگری که به من ز این بود که اگر یک بابابزرگ تونسته چرا من نتونم
    اگر یک بابابزرگ تونسته بره به 623 رستوران درخواست بده من باید بتونم خیلی بیشتر از این حرف ها پشتکار داشته باشم و برای هدفم بجنگم

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت نباید خالی باشد
این قسمت نباید خالی باشد
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

keyboard_arrow_up
همین الان تماس بگیرید!