داستان دعای ملا و مرد شراب فروش

داستان دعای ملا و مرد شراب فروش

مرد پولداری در نزديکی مسجدی رستورانی ساخت که در آن موسيقی و رقص بود، برای مشتريان مشروب هم سِرو می شد.

ملاي مسجد هر روز موعظه مي کرد و در پايان موعظه اش دعا مي کرد تا خداوند صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلاي آسماني را بر اين رستوران که اخلاق مردم را فاسد مي سازد، وارد کند.

يک ماه از فعاليت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شديد شد و يگانه جايي که خسارت ديد، همين رستوران بود که ديگر به خاکستر تبديل گرديد.

ملاي مسجد روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبريک گفت و علاوه کرد:

اگر مومن از ته دل از خداوند چيزي بخواهد، از درگاه خدا نااميد نمي شود. اما خوشحالي مومنان و ملاي مسجد دير دوام نکرد.

صاحب رستوران به محکمه شکايت کرد و از ملاي مسجد تاوان خسارت خواست.

ملا و مومنان البته چنين ادعايي را نپذيرفتند. قاضي هر دو طرف را به محکمه خواست و بعد از اين که سخنان دو جانب دعوا را شنيد،

مطالب مرتبط :   داستان به خواسته ات ایمان داشته باش

گلو صاف کرد و گفت:

نمي دانم چه حکمي بکنم. من سخنان هر دو طرف را شنيدم.

از يک سو ملا و مومناني قرار دارند که به تاثير دعا و ثنا باور ندارند

از سوي ديگر مرد مي فروشي که به تاثير دعا باور دارد…

نوشتهٔ پیشین
داستان موشی در خانه صاحب مزرعه
نوشتهٔ بعدی
داستان دو فرشته مسافر

محتوای مرتبط

داستانی که زندگی من را تغییر داد

داستانی که زندگی من را تغییر داد

داستان قهوه همان زندگی

داستان قهوه همان زندگی

پرستاری از کودک در منزل ، دریاچه خلیج فارس

داستان دانشمندی در بیابان به چوپانی گفت

نمونه کارهایی از خدمات پرستار سلام

مراقبت از بیمار در منزل پاسداران

مراقبت از بیمار در منزل پاسداران

تزریق سرم در خیابان ولیعصر

انجام تزریقات در منزل اکباتان

نگهداری از کودک ۶ ساله دختر ، سعادت آباد

نگهداری از کودک ۶ ساله دختر ، سعادت آباد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت نباید خالی باشد
این قسمت نباید خالی باشد
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

keyboard_arrow_up
همین الان تماس بگیرید!