داسان ادیسون کودن

  1. خانه
  2. chevron_right
  3. پرستار کودک در منزل
  4. chevron_right
  5. داستان کوتاه
  6. chevron_right
  7. داسان ادیسون کودن
داسان ادیسون کودن

ادیسون به خانه برگشت یادداشتی به مادرش داد و گفت:

این را آموزگارم داد، گفت فقط مادرت بخواند.

مادر در حالی که اشک در چشمان داشت برای کودکش خواند:

فرزند شما یک نابغه است و این مدرسه برای او کوچک است آموزش او را خود برعهده بگیرید

سالها گذشت و مادرش درگذشت.

روزی ادیسون که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود در گنجه خانه خاطراتش را مرور می کرد،

برگه ای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد آن را در آورده و خواند، نوشته بود:

کودک شما کودن است و از فردا او را به مدرسه راه نمی دهیم.

مطالب مرتبط :   داستان ٧٠٠ سال پيش، در اصفهان

ادیسون ساعت‌ها گریست و در خاطراتش نوشت:

توماس ادیسون کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان نابغه شد. ” 

نوشتهٔ پیشین
داستان زنی زیبا که صاحب فرزند نمی شد
نوشتهٔ بعدی
داستان روزی پیرمرد 90 ساله …

محتوای مرتبط

داستان زان بیرون آمدن از پیله

داستان بیرون آمدن از پیله

داستان قهوه همان زندگی

داستان قهوه همان زندگی

داستان موشی در خانه صاحب مزرعه

داستان موشی در خانه صاحب مزرعه

نمونه کارهایی از خدمات پرستار سلام

انجام امور منزل و آشپزی شهر زیبا

انجام امور منزل و آشپزی شهر زیبا

همراه بیمار خانم در بیمارستان

نگهداری از بیمار در بیمارستان امام خمینی

همراه بیمار دربیمارستان فیروزگر

همراه بیمار دربیمارستان فیروزگر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت نباید خالی باشد
این قسمت نباید خالی باشد
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

همین الان تماس بگیرید!