حکایت کره خری از مادرش پرسید

حکایت کره خری از مادرش پرسید

کره خری از مادرش پرسید:
این کجای انصاف است که ما با کلی سختی و مشقت ، یونجه را از مزرعه به خانه حمل می کنیم، در حالی که گل های یونجه را گوسفند میخورد و ته مانده آن را به ما می دهند…؟!
گوسفند آنچنان به حرص و ولع گلهای یونجه را می خورد که صدای خرت خرت آن و حسرت یکبار خوردن گل یونجه، ما را می کشد…

گوسفند
خر به فرزندش گفت: صبر داشته باش و عاقبت این کار را ببین…
بعد از مدتی سر گوسفند را بریدند…
گوسفند در حالیکه جان می داد، صدای غرغرش همه حا پیچیده بود…
خر به فرزندش گفت:
کسی که یونجه های مفت را با صدای خرت خرت می خورد، عاقبت همینطور هم غر غر می کند!



هرکسی حاصل دسترنج دیگران را مفت میخورد باید نگران عواقبش هم باشد…

مطالب مرتبط :   داستان رسانه‌ها با اطمینان اعلام کردند
نوشتهٔ پیشین
داستان عشق هم اندازه
نوشتهٔ بعدی
داستان پشت سر زن مردم

محتوای مرتبط

داستان زان بیرون آمدن از پیله

داستان بیرون آمدن از پیله

داستان پند آموز بخت بیدار

داستان پند آموز بخت بیدار

داستان دو فرشته مسافر

داستان دو فرشته مسافر

نمونه کارهایی از خدمات پرستار سلام

امور منزل و آشپزی زعفرانیه تهران

امور منزل و آشپزی زعفرانیه تهران

همراه بیمار 24 ساعته

همراه بیمار 24 ساعته

پرستاری از کودک در منزل

نگهداری از کودک 5ماهه صادقیه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت نباید خالی باشد
این قسمت نباید خالی باشد
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

keyboard_arrow_up
همین الان تماس بگیرید!