مرد فقیری از خدا سوال کرد

مرد فقیری از خدا سوال کرد

مرد فقیری از خدا سوال کرد:

خدایا من چرا اینقدر فقیر هستم؟

خدا پاسخ داد: چون یاد نگرفته ای بخشش کنی!

مرد پاسخ داد: من چیزی ندارم که ببخشم…

خدا پاسخ داد: دارایی‌هایت کم نیست !

یک صورت، که میتوانی لبخند بر آن داشته باشی !

یک دهان، که میتوانی با آن از دیگران تمجید کنی !

یک قلب، که میتوانی به روی دیگران بگشایی !

چشمانی، که با آنها میتوانی با محبت به دیگران نگاه کنی !

بخشش فقط بخشیدن پول نیست فقر واقعی فقر روحی است…

مرد فقیری از خدا سوال کرد#دکتر_الهی_قمشه_ای

از صفر تا صد تو بخشش کردن به خودت چند می دی ؟ تو نظرات بنویس…

مطالب مرتبط :   داستان با خدا باش پادشاهی کن
نوشتهٔ پیشین
راز لذت بردن از زندگی
نوشتهٔ بعدی
داستان پیرمردی نامه ای به پسرش

محتوای مرتبط

داستان مادر شیطان و صدقه دادن

داستان مادر شیطان و صدقه دادن

اینم از حکمت هر چیزی!

موسسه طنین | پرستار سالمند | پرستار کودک | پرستار بیمار | در منزل

داستان استاد سخت­گیر فیزیک

نمونه کارهایی از خدمات پرستار سلام

پرستار سالمند خانم تهران پارس

پرستار سالمند خانم تهران پارس

مراقبت از نوزاد دو ساله دختر ، دربند

مراقبت از نوزاد دو ساله دختر ، دربند

تزریقات در منزل پاسداران

تزریق سرم در منزل گیشا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت نباید خالی باشد
این قسمت نباید خالی باشد
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

keyboard_arrow_up
همین الان تماس بگیرید!