مرد فقیری از خدا سوال کرد

  1. خانه
  2. chevron_right
  3. پرستار کودک در منزل
  4. chevron_right
  5. داستان کوتاه
  6. chevron_right
  7. مرد فقیری از خدا سوال کرد
مرد فقیری از خدا سوال کرد

مرد فقیری از خدا سوال کرد:

خدایا من چرا اینقدر فقیر هستم؟

خدا پاسخ داد: چون یاد نگرفته ای بخشش کنی!

مرد پاسخ داد: من چیزی ندارم که ببخشم…

خدا پاسخ داد: دارایی‌هایت کم نیست !

یک صورت، که میتوانی لبخند بر آن داشته باشی !

یک دهان، که میتوانی با آن از دیگران تمجید کنی !

یک قلب، که میتوانی به روی دیگران بگشایی !

چشمانی، که با آنها میتوانی با محبت به دیگران نگاه کنی !

بخشش فقط بخشیدن پول نیست فقر واقعی فقر روحی است…

مرد فقیری از خدا سوال کرد#دکتر_الهی_قمشه_ای

از صفر تا صد تو بخشش کردن به خودت چند می دی ؟ تو نظرات بنویس…

مطالب مرتبط :   داستان 5 صفت مداد
نوشتهٔ پیشین
راز لذت بردن از زندگی
نوشتهٔ بعدی
داستان پیرمردی نامه ای به پسرش

محتوای مرتبط

داستان فریب ریش

داستان فریب ریش

پرستاری از کودک در منزل ، دریاچه خلیج فارس

داستان دانشمندی در بیابان به چوپانی گفت

داستان مهمان امشب خدا

داستان مهمان امشب خدا

نمونه کارهایی از خدمات پرستار سلام

تزریق سرم در شهرک غرب

تزریق سرم در شهرک غرب

کشیدن سوند در منزل ، شهید محلاتی

کشیدن سوند در منزل ، شهید محلاتی

تزریق آمپول در فردوسی

تزریق آمپول در فردوسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت نباید خالی باشد
این قسمت نباید خالی باشد
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

همین الان تماس بگیرید!