داستان پیرمردی نامه ای به پسرش

مراقبت و آشپزی از سالمند آقا سعادت آباد

روزی پیرمردی نامه ای به پسرش که در زندان بود نوشت:
پسرم امسال نمی توانم زمین را شخم بزنم، چون تو نیستی و من هم توانش را ندارم!


پسر در جواب نامه پدر نوشت: پدر حتی فکر شخم زدن زمین را هم نکن، چون من پولهایی را که دزدیده ام در آنجا دفن کرده ام!
پلیسها که نامه پسر را خوانده بودند تمام زمین را کندند، اما چیزی پیدا نکردند.
پسر نامه دیگری برای پدرش نوشت و گفت:

داستان پیرمردی نامه ای به پسرش
پدر جان، این تنها کاری بود که توانستم برایت انجام دهم، زمینت آماده است

مطالب مرتبط :   داستان نگاه کردن به خوشبختی دیگران
نوشتهٔ پیشین
مرد فقیری از خدا سوال کرد
نوشتهٔ بعدی
داستان رسانه‌ها با اطمینان اعلام کردند

محتوای مرتبط

دو مداد سیاه خدمات پرستاری در منزل

دو مداد سیاه

داستان فرهنگی که باید با آب طلا نوشت

داستان فرهنگی که باید با آب طلا نوشت

داستان گربه و کاسه عتیقه

داستان گربه و کاسه عتیقه

نمونه کارهایی از خدمات پرستار سلام

خدمات نظافتی و آشپزی در کامرانیه

خدمات نظافتی و آشپزی در کامرانیه

مراقبت از سالمند خانم سکته مغزی ، سید خندان

مراقبت از سالمند خانم سکته مغزی ، سید خندان

ماساژ درمانی در منزل پونک

ماساژ درمانی در منزل پونک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت نباید خالی باشد
این قسمت نباید خالی باشد
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

keyboard_arrow_up
همین الان تماس بگیرید!