داستان بادکنکهای یکدیگر را بترکانید

داستان بادکنکهای یکدیگر را بترکانید

یک روز استاد دانشگاه به هر کدام از دانشجویان کلاس یک بادکنک باد شده و یک سوزن داد و گفت یک دقیقه فرصت دارید بادکنکهای یکدیگر را بترکانید. هرکس بعد از یکدقیقه بادکنکش را سالم تحویل داد برنده است.

داستان بادکنکهای یکدیگر را بترکانید

مسابقه شروع و بعداز یک دقیقه من و چهار نفر دیگه با بادکنک سالم برنده شدیم. سپس استاد رو به دانشجویان کرد و گفت: من همین مسابقه را در کلاس دیگری برپا کردم و همه کلاس برنده شدند زیرا هیچکس بادکنک دیگری را نترکاند چراکه قرار بود بعداز یک دقیقه هرکس بادکنکش سالم ماند برنده باشد که اینچنین هم شد. ما انسانها دراین جامعه رقیب یکدیگر نیستیم و قرار نیست ما برنده باشیم و دیگران بازنده. قرار نیست خوشبختی خود را با تخریب دیگران تضمین کنیم. می توانیم باهم بخوریم.باهم رانندگی کنیم. باهم شاد باشیم. باهم…باهم…
پس چرا بادکنک دیگری را بترکانیم؟

داستان بادکنکهای یکدیگر را بترکانید

مطالب مرتبط :   داستان قضاوت کار ما نیست قاضی خداست
نوشتهٔ پیشین
از این گروه خونی نداشتیم
نوشتهٔ بعدی
راز لذت بردن از زندگی

محتوای مرتبط

داستان گربه و کاسه عتیقه

داستان گربه و کاسه عتیقه

داستان شیر زن ذلیل

داستان شیر زن ذلیل

داستان به در هر خانه‌ای بزنی

داستان به در هر خانه‌ای بزنی

نمونه کارهایی از خدمات پرستار سلام

تزریق سرم در منزل ، صادقیه

تزریق سرم در منزل ، صادقیه

پرستار سالمند آقا جیحون

پرستار سالمند آقا جیحون

پرستاری از سالمند آقا سعادت آباد

پرستاری از سالمند آقا سعادت آباد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت نباید خالی باشد
این قسمت نباید خالی باشد
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

keyboard_arrow_up
همین الان تماس بگیرید!