هزاران موضوع برای نگرانی وجود دارد، از گرم شدن زمین تا پختن شام. تقریبا همهی ما هر از گاهی نگرانیهایی(کوچک و بزرگ) را تجربه کردهایم که ما را دچار استرس نماید.
از آنجاییکه لحظات سرشار از التهاب میتواند با حس اضطراب دائم همراه گردد، احتمالا با یکی از انواع اضطرابهای مزمن شناخته شده از قبیل اضطراب مزمن تعمیم یافته، هراس دائم یا اختلال اضطراب اجتماعی درگیر هستید و مشکلتان فراتر از یک استرس عادیست.
طبق آمار منتشر شده از سوی موسسهی ملی سلامت روحی، حدود ۱۸٪ از بزرگسالان امریکایی در طی ۱۲ ماه گذشته با یک( یا چند) مورد از این اختلالات دست به گریبان بودند. دکتر تاد فارچیون، استاد دانشگاه بوستون از مرکز دانشگاهی اضطراب و بیماریهای مرتبط معتقد است که آنها اغلب با نگرانیهای دائم و غیر قابل کنترل خود زندگی میکنند، حتی هنگامی که اوضاع چندان هم نگرانکننده نباشد. اضطراب مزمن میتواند زندگی روزانهی فرد را مختل میکند، زیرا نگرانی گاه چنان شدید است که مانع از فعالیت فرد میگردد، گاهی شرایطشان کاملا ناامیدکننده است. اغلب افراد معتقدند که استرس برای موضوعاتی مانند اسبابکشی یا مقدمات عروسی کاملا عادیست، اما چنانچه این استرس آنقدر شدت گیرد که زندگی فرد را مختل کند یا آزار دهنده شود، به موضوعی حاد بدل شده که مستلزم مشاوره و تحلیل است.
متاسفانه، تشخیص حتی برای متخصصان هم، همواره چندان صریح و آسان نیست. اضطراب و استرس نقاط مشترک فراوانی دارند اما در عین حال متضمن تفاوتهایی هستند که باید مد نظر گرفته شود. در اینجا نکاتی را در قالب نگرانیهای فراتر از استرس برایتان برمیشماریم.
نگرانی شما دائم است.
یکی دو ماه استرس پیش از فارغالتحصیلی فرزندتان از دانشکده کاملا طبیعیست. هفتهی انتخاب رشتهی دانشجویان تازه وارد دانشگاه به سرعت سپری میشود و استرس او ممکن است در شما نیز رخنه کند. اما در اضطراب مزمن، نگرانی مفرط و بیش از حد به طول میانجامد؛ گواه تائید تشخیص، نگرانیهائیست که بیش از ۶ ماه ادامه یابد. در ارزیابی اضطراب، متخصص بالینی تلاش میکند تا دریابد نگرانیهای شما چه مدت پیش از موضوع استرسزا بروز کرده و اینکه آیا همواره چنین مضطربید یا خیر. فارچیون معتقد است، چنانچه نگرانی شما درحد معمول و کوتاه مدت باشد، احتمالا به اضطراب مزمن مبتلا نیستید.
نگرانِ نگرانیهای خود هستید.
دکتر استیون تسائو، متخصص بالینی از مرکز درمان و مطالعات اضطراب در دانشگاه پنسیلوانیا معتقد است که حس بیزاری از استرس اغلب یکی از علائم اضطراب مزمن است. او اضافه میکند که، اضطراب میتواند برای فردی که حقیقتا با آن دست و پنجه نرم میکند به طرز قابل توجهی آزار دهنده باشد، این حس کاملا شبیه حس فردیست که از سگ میترسد و از غلبهی این حس بر وجودش متنفر است. فارچیون معتقد است چنانچه تصور میکنید دیگر تحمل این حس را ندارید و نگرانیهای شما از حد گذشته، شاید وقت آن است که با پزشک در اینباره صبحت کنید.
قضاوتهایتان منفی است.
فارچیون میگوید، اضطراب مزمن اغلب موجب میشود تا تصور کنید مسلما بدترین نتایج در پیش خواهد بود. به عنوان مثال، چنانچه در محیط کار چالشی پیش آید: فردی که دچار استرس است از این منظر به موضوع نگاه میکند که میتواند از پس آن برآید و بالطبع تمام تلاشش را میکند. اما فردی که دچار اضطراب مزمن است شدیدا احساس شکست کرده و نگران میشود که حتما اخراج خواهد شد، کاملا ناامید و شرمسار میشود و حتی خانوادهاش را در این فرایند مقصر جلوه میدهد. تسائو معتقد است چنانچه فردی که مبتلا به اضطراب مزمن است در چنین شرایطی قرار گیرد، احساس میکند دچار ضربهی مغزی شده و همچون تومور بدخیم مغزی با این شرایط برخورد میکند. او در ادامه میگوید این خصلت منفیبافی، فاجعه هراسی یا تحریف شناختی خوانده میشود، که فرد جهان را بدتر آنچه هست تصور میکند.
از عوامل اضطراب خود فرار میکنید.
فارچیون معتقد است افرادی که از اضطراب مزمن رنج میبرند احتمالا به جای مواجه شدن با مشکل خود، واکنشی معکوس نشان داده و از روبرویی با آن خودداری میکنند. او پیشنهاد میکند که مشکل خود را تجزیه تحلیل کنید، جزئیات آن را تفکیک کرده و مرحله به مرحله پیش روید، در هر گام به یکی از جزئیات بپردازید زیرا این بهترین روش برای مقابله با شرایط استرسزاست. افراد مبتلا به اضطراب مزمن به جای تلاش برای یافتن راهحلهای معنادار، اکثر وقت خود را صرف نگرانی از عواقب امور میکنند. بازشناسی جزئیات مشکل، کمک شایانی به رفع آن خواهد نمود. از عواملی که موجبات استرس را برایتان فراهم میکنند، فرار نکنید، در عوض برای مقابله با آن گامهای موثری بردارید.
نسبت به تهدیدها غلو میکنید.
تسائو معتقد است افرادی که از اضطراب مزمن رنج میبرند اغلب احتمال پرمخاطره بودن هر چیزی را بیش از حقیقت آن تصور میکنند. همین فرد چنانچه از سگ هراس داشته باشد، احتمال گاز گرفته شدن خود را بیش از اطلاعات انکارناپذیر در باب گاز گرفتن سگها میداند. مشکل از آنجایی نشأت میگیرد که آنها بر اطلاعاتی که باورهای تهدیدآمیز را تقویت میکند، متمرکزند. آن شخص احتملا تمام جزئیاتی که دربارهی گاز گرفتن سگها شنیده را تجسم میکند اما تعامل و بازی انسانها و سگها در صلح و آرامش را به دست فراموشی میسپارد، زیرا این افکار با الگوی ذهنی او مبنی بر افکار مضطربانه هماهنگی ندارد. اضطراب همچون یک سیاستمدار شرور است. زیرا هر دو تلاش میکنند تا عقاید خود را به زور در ذهن دیگران فرو کنند و از هر آنچه مخالف آنهاست، صرفنظر کنند.
شما تحریکپذیرید و دیگران به شما تذکر میهند.
بخشی از مشکل در تشخیص اضطراب مزمن به این بازمیگردد که علائمی مانند بیقراری، خستگی مفرط، تحریکپذیری و اختلالات خواب یا تمرکز با دستهی دیگری از مشکلات مربوط به سلامت روحی و جسمی پیوند خورده است. اما چنانچه هر یک از این علائم تداوم داشت و مکررا زندگی شخصی شما را مختل نمود، به عنوان مثال همکارتان به شما متذکر شد یا همسرتان با سقلمه از شما خواست که از تخت بروید، بهتر است با یک متخصص دیدار کنید.
گرچه آگاهید که چه چیزی حالتان را بهتر میکند اما طبق برنامه پیش نمیروید.
فارچیون معتقد است بسیاری از نکات و ترفندها در باب رهایی از استرس از قبیل رژیم غذایی سالم، ورزش منظم، وقت گذاشتن برای خود، مداومت بر پیروی از برنامهریزیها، به مبتلایان به اضطراب مزمن کمک شایانی میکند اما آنها همیشه هم طبق برنامههای مراقبتی پیش نمیروند. فرد مضطرب با وجود دردسرهایی که در محیط کار دارد مجبور است ۷۰ ساعت از هفته را در آنجا سپری کند و در نتیجه قطعا اهدافش را از یاد میبرد، اما فارچیون معتقد است با این وجود پیروی از عادات سالم برای این افراد حیاتیست. تسائو میگوید اگر از تجهیزات ماشین که بدن شما باشد محافظت نکنید، تنظیمات آن بر هم خورده و قادر به مقابله با استرس نخواهید بود. چنانچه از این تکنیکها پیروی نمودید اما همچنان کشمکشها و تنشهای درونی بر قوت خویش باقی بود، احتمالا زمان آن فرارسیده با یک متخصص مشورت کنید. بهتر است این متخصص یک رفتاردرمانگر شناختی باشد که روشهای تفکر صحیح و تحمل فشارها را به شما آموزش میدهد و بهترین گزینههای درمان اضطراب مزمن را در اختیارتان قرار خواهد داد.