ترانه ۱۲ ساله را تمام فامیل میشناسند، نه این كه یك نوجوان استثنایی باشد، بلكه به خاطر داشتن تمام چیزهایی است كه از ذهن یك نوجوان ۱۲ ساله میگذرد،
سالارهای جدید خانواده!
از اتاق خواب با تمام امكانات و میز و تخت و میز توالت و كمد اختصاصی و لپتاپ و تلفن گرفته تا الان كه آخرین گوشی مدل نوكیا با یك خط همراه *** كه برایش خریداری شده و ترانه به محل رشك و غبطه اعضای نوجوان فامیل تبدیل شده است.
ترانه دوست دارد تا ظهر در رختخواب باشد، صبحانه نخورد و تعیین كند خانوادهاش به كجا بروند و كجا نروند. ترانه است كه میگوید، آخر هفته برای تفریح به كجا بروند. ترانه است كه تعداد مهمانها را تعیین میكند و كسی را كه ترانه دوست نداشته باشد، برای مهمانی دعوت نمیكنند، ترانه تا ساعت ۵/۱۲ شب با گوشی همراهش اساماس میفرستد،
كنترل تلویزیون همیشه در دست ترانه است و اگر او نخواهد كسی برنامهای را تماشا نمیكند. ترانه بعضی غذاها را میخورد، بعضی دیگر را نه، ترانه به خانه و خانواده حكمفرمایی میكند و كسی هم حق اعتراضندارد.
اگر زمانی در خانوادهای، پدر كه از راه میرسید، بچهها به گوشهای میخزیدند و سر و صداها قطع میشد و هر كدام باید به پدر زودتر سلام میگفتند و حق دراز كشیدن و پشت كردن به او را نداشتند.
یا اگر روزگاری پریدن وسط حرف بزرگتر قبیح بود و زودتر از بزرگتر نباید غذا خورده میشد و بچهها جلوی پای بزرگتر باید میایستادند و … این روزها، پدرسالاری به تاریخ پیوسته و در بیش از ۷۰ درصد خانوادهها این فرزندان هستند كه حرف اول و آخر را میزنند.
این روزها شیوههای تربیتی فرزندان نسبت به گذشته تغییر كرده و فضای خانوادهها شاهد دور جدید تعامل بین اعضاست. غلامرضا علیزاده، محقق اجتماعی در اینباره میگوید: فرزندسالاری مقولهای است كه در خانوادههای متوسط و بالای شهری به وجود آمده و در حال حاضر رو به افزایش است.
به گفته او، بیشتر والدین در خانوادههایی كه فرزندسالاری به آن حاكم است، خود میان خانوادههای پدرسالاری رشد كردهاند و به همین دلیل احساس میكنند كه آن شیوه رفتاری را نباید در مورد فرزندانشان اجرا كنند و به نوعی میكوشند فضای لازم را برای تحقق خواستههای فرزندانشان ایجاد كنند.
براساس تحقیقات دانشگاه شهید بهشتی در سالهای اخیر، ۷۰ درصد خانوادههای ایرانی فرزندسالار هستند. علیزاده توضیح میدهد: خانوادهها سعی میكنند نیازها و انتظارات فرزندان را بر تمام سلسله فعالیتهای خانواده مقدم بدانند، به مرور در اینگونه خانوادهها، فرزند عادت میكند همان انتظاری كه از اعضای خانواده دارد از جامعه اطرافش هم داشته باشد و از همین جا، دچار یاس و آسیب میشود.
چرا فرزندسالاری؟
– كی منو میبری پارك؟
– هر وقت مامان كارش تموم شد.
– تو قول دادی
– تو نه شما
– خیلی بدی، دیگه دوستت ندارم.
مكالمه پدر با فرزند ۴ سالهاش بسیار عادی پیش میرود، پدر در لابهلای كلامش به بچه یاد میدهد كه به جای تو، بگوید شما. اما این مكالمه ادامه دارد.
«اینو دوست ندارم»، «اونو نمیخواهم»، «نمیخوام زود بخوابم»، «نمیخوام برم حموم»، «اصلا به تو چه»؟ برای بسیاری از ما، شنیدن این عبارات از كودكان زیر سن مدرسه، چندان عجیب و غیرعادی نیست، در حالی كه اگر این عبارتها با پاسخهای منطقی از طرف والدین همراه نباشد، كودك را وامیدارد تا در سنین بالاتر از ادبیات جانبدارانه خود در برابر سایر افراد ـ غیر اعضای خانواده هم ـ استفاده كند.
دكتر محمدرضا خدایی، روانپزشك، فرزندسالاری را زمانی در یك خانواده رواج یافته میبیند كه نظم آن خانواده به هم بخورد، او میگوید: «رفتارهای ما همیشه از دو جا ضربه خورده است، یكی افراط و یكی تفریط. زمانی پدرسالاری در خانوادهها حاكم بود و حالا هم دچار تفریط شدهایم و به سمت فرزندسالاری رفتهایم.
این در حالی است كه باید به جای این كه دنبال سالار بگردیم، به سمت قانون و منطق برویم و احترام به جایگاه افراد را مد نظر قرار دهیم.»
این روانپزشك، فرزندسالاری را در خانوادههایی میبیند كه نقش پدر و مادر به هر علتی تضعیف شده است و گاهی مواقع پدر و مادر عقدههای نهفته خود را در دوران كودكی به صورت واكنشی به فرزندانشان منتقل میكنند،
در حالی كه این نگاه به بهای نابودی آینده آنهاست. دكتر خدایی همچنین مثال میزند كه در برخی موارد، والدینی كه هنوز آمادگی پدر و مادر شدن ندارند و از روی دلسوزی بیش از حد، این شیوه تربیتی را به كار میگیرند، از روی بیحوصلگی و سوء مدیریت خود باعث فرزندسالاری میشوند.
براساس پژوهشی كه روی ۱۷۰۰ دانشآموز دختر و پسر دبیرستانهای غیردولتی تهران انجام شده، در كنار عوامل مختلف، میزان درآمد و تعداد فرزندان هم در بروز پدیده فرزندسالاری موثر است. نوع تفكر و توجه بیش از حد والدین نیز به فرزندسالاری دامن میزند.
كارشناسان علوم تربیتی كه این پژوهش را انجام دادهاند به این نتیجه رسیدند كه بسیاری از والدین بر این عقیدهاند كه چون ما پدر و مادرها در گذشته بسیاری از امكانات و تسهیلات را نداشتهایم، پس چرا هماكنون كه همه امكانات مهیاست، آن را در اختیار فرزندانمان قرار ندهیم یا این كه بچهها در مقایسه خود با همكلاسهایشان نباید كمبود و خلأیی را احساس كنند، چنین دیدگاهی زمینه بروز فرزندسالاری در خانوادههاست.
۵۰ درصد والدین اصول تعلیم و تربیت را نمیدانند
«گاهی از شدت عصبانیت به گریه میافتم. نمیدانم با پسر ۳ سالهام چه كار كنم؟ هر قدر میخواهم با حرف به او بفهمانم كاری را انجام ندهد، جیغ میكشد و گریه میكند و … بالاخره من هم چون نمیخواهم سرش داد بكشم. به گریه میافتم و به اتاق دیگری میروم و صورتم را روی بالش میگذارم و جیغ میكشم،
باور كنید از وقتی بچهدار شدهام، اعصابم ضعیف شده، دستهایم میلرزد، فكر كنم تا چند سال دیگر ضعف اعصاب بگیرم…»
ستوده مولوی، ۳۲ ساله است و مادر یك پسربچه ۳ ساله كه دست به دامن مشاور خانواده شده تا از بحرانی كه در آن گرفتار شده، نجات یابد.
پزشك این مادر جوان، از افراد زیادی مانند ستوده خبر میدهد كه پیش از بچهدار شدن، چون آمادگی روانی و مهارت آموزش به بچهها را نمیدانند، دچار سردرگمی میشوند. به گفته این پزشك، پدران جوان معمولا روشهای تربیتی را به مادران میسپارند و در بسیاری موارد از سر و كله زدن با بچهها شانه خالی میكنند، این امر فشار مضاعفی به مادران وارد میكند؛ مادرانی كه در برخی موارد دانشجو یا شاغلاند و
تنها مسوولیتشان بچهداری نیست.
انعطاف و خشكی و تندی بیش از اندازه ۲ روش نادرست تربیتی است كه باعث فرزندسالاری یا پرخاشگری كودكتان میشود
چندی پیش دكتر پرویز مظاهری، دبیر انجمن روانپزشكان ایران نیز هشدار داده بود كه ۵۰ درصد والدین ایرانی اصول تعلیم و تربیت فرزندان را نمیدانند و براساس تجربیات خودشان عمل میكنند و مثال معروف چهار تا پیراهن بیشتر پاره كردهایم را برای توجیه رفتارهای خود به كار میبرند.
به عقیده این روانپزشك، امروزه كمتر خانوادهای را میتوانیم به عنوان مثال بیاوریم كه در تعامل صحیح و درستی با نوجوان خود قرار گیرد. نوجوانی كه تا چندی قبل آرام بوده، ناگهان سر كش میشود و طغیان میكند و والدین با سوالاتی درباره حكمرانی خود در خانواده و قوانین حاكم بر آن با چالشهای لفظی روبهرو میشوند.
با كودكسالاری حاكم بر خانواده چه كنیم؟
حقوق كودك یعنی برآوردن نیازهای اولیه. تربیت صحیح، به كار بردن اقتدار در عین منطق، ایجاد عزت نفس واقعی، اما متاسفانه برخی حقوق كودك را مهربانی و انعطاف بیش از حد یا خشكی و تندی بیش از اندازه تلقی میكنند.
س.افتخاری، مشاور كودك در مقالهای با عنوان فرزندسالاری مینویسد: این كه بسیاری از كودكان در خانوادههای امروز، حرفشنوی ندارند و بیاعتنا به مخالفت و دیدگاه والدین، روی نظر خودشان پافشاری میكنند، علتی جز تزلزل در تصمیم والدین برای رویارویی با نیاز كودك ندارد. كودك میفهمد اگر اصرار لجبازی، گریه و پرخاش كند، والدین دیدگاهشان را تغییر میدهند و تسلیم خواسته او میشوند، این رویه برای كودك به عادت تبدیل میشود.
البته كارشناسان تربیتی تاكید میكنند كه منظور از قطعیت و منطق در رفتار والدین، به معنی خشكی و عصبانیت و بیحوصلگی و نبود مهر و عطوفت نسبت به كودكان و عدم نوازش مادرانه یا پدرانه نیست، بلكه منظور پایداری والدین در تصمیم و تعیین مصلحت كودكان است، به طوری كه زمان صرف كنیم و به آنها بفهمانیم چه چیزی برایش مفید و چه چیزی مضر است كه این امر، زبان شیرین و صبر و حوصله میطلبد.
افتادن از آن سوی بام!
متاسفانه به همان اندازه كه خانوادهها از فرزندسالاری و حضور كودكان لوس و هیجانی به ستوه میآیند، به دلیل عدم آشنایی با شیوههای درست تربیتی به رفتارهای خشن نیز روی میآورند، حتما شنیدهاید كه در كشور خودمان براساس آمارهای جدید، نیمی از والدین تنبیه بدنی كودكان را حق خود میدانند.
گذشته از وجود كودكآزاری در ایران كه براساس آمار سازمان بهزیستی، ۱۴۴ هزار و ۵۶۵ مورد كودكآزاری در ۶ ماه اول سال گذشته به اورژانس اجتماعی گزارش شده و به طور قطع تعداد بسیاری نیز به هیچ نهادی ارجاع نشده است، تنبیه بدنی از جمله شیوههای تربیتی كودكان در خانوادههای ایرانی است.
«صدای ترمز خودرو و كشیده شدن لاستیك روی آسفالت با صدای جیغ مادر درهم میپیچد، یكباره در میان خیابان پرتردد و شلوغ، همه سرها به سمت صدا برمیگردد، نگاههای كنجكاو خیابان را میكاود، كودك ۶ سالهای با رنگ و روی پریده در چند قدمی خودرو ایستاده و نفسنفس میزند و نزدیك است كه بغضش بتركد، یكباره مردی كه به نظر پدر كودك است از پیادهرو خیز برمیدارد.
و به سمت كودك میرود و هنوز ثانیهای نگذشته، سیلی محكمی به گوش او میزند، صدای سیلی شاید از ترمز خودرو بیشتر باشد
، هیچكس اعتراضی نمیكند، واكنش پدر كاملا طبیعی است. پسربچه از غفلت والدین استفاده كرده و در مدت چند ثانیه برای رسیدن به فروشگاه اسباببازی آن سوی خیابان، ناخودآگاه به وسط خیابان میپرد كه مجازات این غفلت سیلی محكم پدر، عدم اعتراض مادر و بیتفاوتی عابران و در نهایت خرد شدن شخصیت كودك بود.»
براساس پژوهشهای اخیر دانشگاه «تولان نیواورلئان» كودكانی كه در سنین پایین مورد تنبیه بدنی قرار میگیرند، رفتار تهاجمی بیشتری از خود بروز میدهند. نتایج این تحقیق كه در نشریه طب كودكان آمریكا منتشر شد، نشان میدهد كودكانی كه به طور مرتب تنبیه میشوند بیشتر فریاد میزنند، پرخاش میكنند و در بدرفتاری و تهدید به خرابكاری پیشتر از دیگران هستند.
آكادمی طب كودكان آمریكا به خانوادههای آمریكایی توصیه كرده كه به جای كتك از روش «راندن كودك به گوشه دیوار» استفاده كنید، زیر این شیوه به كودك فرصت میدهد به رفتار خود و عواقب آن فكر كند و این امر در بهبود رفتار كودك در سنین بالاتر موثر است.
كتك؛ بچهها را كمهوش میكند
خبرگزاری ایسنا از نتایج پژوهشی درباره ۱۷ هزار دانشجو از ۳۲ كشور جهان خبر میدهد كه میگوید، در هر كشوری كه تنبیه بدنی كودكان بیشتر است به همان میزان هوش افراد در سطح ملی كاهش یافته است. پژوهشگران در این خصوص، سطح هوش ۸۰۶ خردسال ۲تا ۴ ساله و ۷۰۴ كودك ۵ تا ۹ ساله را مورد آزمایش قرار دادهاند كه نشان داد كودكانی كه تنبیه شدهاند،
نمرات كمتری در آزمونهای هوش كسب میكنند، به عبارت بهتر، تنبیه و كتك، ساختار مغز را تغییر میدهد و پروسههای عصبی خاصی را مختل میكند. از نظر پژوهشگران تنبیه بدنی به كودك میآموزد كه زدن راهی برای حل مسائل است.
عاطفه سلیمانی، مادر یك پسر ۸ ساله میگوید: «باید اعتراف كنم گاهی علیرضا (كودكش) را زدهام، اما هر بار عذاب وجدان میگیرم و خودم با او آشتی میكنم. میدانم كه این مساله به ضرر خودم تمام میشود، چون وقتی فقط دعوایش میكنم یا به خاطر شیطنتی برای مدتی با او قهر میكنم،
او تمایل بیشتری برای دلجویی از من دارد، اما بعد از كتك، او بشدت كینه دارد و من چون میدانم اشتباه كردهام برای آشتی با او پیشقدم میشوم و از موضع خودم كوتاه میآیم.»
ع.م دانشجوی كارشناسی شیمی است كه اعتراف میكند، فرزندش را كتك میزند و با وجودی كه همسرش بشدت از او انتقاد میكند ولی او هنگام عصبانیت نمیتواند خود را كنترل كند، او میگوید: «این حالت، دست خودم نیست، به یاد دارم پدرم هم مرا و هم خواهرم را و حتی گاهی مادرم را كتك میزد، این مساله در ذهنم مانده و حالا مثل پدرم، دستم بابت هرچیزی روی بچهام دراز میشود.»
او اضافه میكند: «به اصرار خانمم برای مشاوره نزد روانشناس رفتهام و حالا با صحبتهای او كمی بهتر شدهام، چون میدانم كتك راهحل مشكل كودك نیست و این مساله واقعا برایم آزاردهنده است.»
اما منوچهر.س نظر دیگری دارد، او كودكانش را كتك میزند، چون از نظر وی گاهی كتك یعنی اهمیت دادن به فرزند، او میگوید: «چه اتفاقی افتاده! پدرم هم مرا میزد، پدرش هم همینطور، نمیگویم دائم بچه را بزنند، اما گاهی گوشمالی مفید است، بالاخره بچه باید از یك نفر در خانه حساب ببرد!»
س.افتخاری، مشاور كودك نیز در مقالهاش آورده كه اگر كودك با تنبیه بزرگ شود، كمتر قدرت تصمیمگیری و تشخیص درست از نادرست را میآموزد و حتی در غیاب والدین خود بیشتر به دروغ، حقهبازی، تقلب و آزار بچههای كوچكتر مبادرت میورزد.
روانشناسان كودك برای برونرفت از مشكلی كه این روزها آن را رفتار دوگانه و گاهی خشن والدین مینامند، توصیه میكنند:
در رفتارتان ملایم و مهربان باشید، صدایتان را بلند نكنید، كودك صدای عادی و طبیعی را بهتر میشنود.
در واكنش نسبت به رفتار اشتباه كودكتان، مكث كنید، اندكی صبر شما را از واكنش آنی باز میدارد؛ واكنشی كه آثار طولانی بر كودكتان دارد.
و بالاخره وقت صرف كودكتان كنید، به جای مجازات و ناسزا، كار درست را انجام بدهید، مشوق بگذارید و توقعتان را به او بگویید.
از عبارتهای مثبت برای ارتباط با كودكتان استفاده كنید، به جای استفاده از عباراتی مثل «چند مرتبه باید به تو بگویم كه اتاقت را مرتب كن؟» بگویید: «اول اتاقت را مرتب كن بعد مرا صدا بزن تا من هم اتاقم را مرتب كنم.» توضیح شما برای یك رفتار اشتباه میتواند جهتگیری فكری او را تغییر دهد.
تمركز و تكرار اشتباهات كودك كه بیشتر جنبه تهدید و سركوفت دارد، بهترین روش برای محو اعتماد به نفس اوست.
۱۶ مهر مصادف با ۸ اكتبر، روز جهانی كودك است كه میتواند بهترین فرصت برای بازنگری شیوههای تربیتی در خانواده باشد. برخی كارشناسان مسائل تربیتی، هشدار میدهند كه تربیت باید از والدین آغاز شود. شما كه در برابر همسرتان پرخاشگرید و با تندی و فریاد جواب او را میدهید.
شما كه نزد فرزندتان به همسرتان ناسزا میگویید یا پشت او حرف میزنید و او را ملامت میكنید.
شما كه پشت گوشی تلفن براحتی دروغ میگویید و با مادربزرگ و خاله و عمه، غیبت میكنید. شما كه خسته از كار به خانه میروید و حوصله فرزندتان را ندارید.
شما كه بازی كودكانه با فرزندتان را كسر شان خود میدانید و كارهای مهمتری برای انجام دارید.
شما كه روزنامه و تلویزیون را به فرزندتان ترجیح میدهید و مهمترین وظیفهتان در قبال فرزندتان را تامین خوراك و لباس میدانید…
و بالاخره شما كه همیشه در برابر كودكتان كوتاه میآیید، چون حوصله غرولند و گریه او را ندارید؛ در لوس و یكدنده شدن یا پرخاشگری كودك خردسالتان، مقصرید …